جدول جو
جدول جو

معنی ان مسن - جستجوی لغت در جدول جو

ان مسن
پس از آن، سپس، بعد، آن گاه، آن زمان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندمان
تصویر اندمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر طوس سردار ایرانی و از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس، جای گرد آمدن این عده، نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود، گروه، فوج، مجلس عزاداری
انجمن شدن: گرد آمدن، جمع شدن در یک جا
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
درخزیدن بزمین و درآمدن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن در زمین و غایب شدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ نُ)
نعمان. شقائق النعمان. (ازنشوء اللغه ص 120، حاشیه 1). و رجوع به نعمان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
بصیغۀ تثنیه، نام دو وادی که هریک را انعم گویند و یا از باب تغلیب مراد وادی انعم و وادی عاقل است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گردو. (فرهنگ فارسی معین). گردکان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ حَ سَ)
از دختران امام زین العابدین علیه السلام بوده است. (از تاریخ گزیده چ لندن، ص 204)
لغت نامه دهخدا
(یُ مَ سَ)
یوخمسن. یخ مسه. والوچانیدن است از کلمه ’یوخدور’ ترکی به معنی نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از من من
تصویر من من
سخن جویده جویده و تو دماغی تانی و درنگ بسیار در سخن گفتن: (شنوندگان او یعنی سید میران و هما از من منهای نا مفهومش رو هم رفته چیزهایی که باید بفهمند فهمیدند.) (شام. 363)
فرهنگ لغت هوشیار
جای گرد آمدن گروهی برای مشورت در امری بطور موقت یا دایم مجمع مجلس، مجموع افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم آیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سن سن
تصویر سن سن
ترکی تویی، تویی ک تو هستی
فرهنگ لغت هوشیار
انجام بده و انجام مده (قیاس کنید افعل و لاتفعل)، امر و نهی، کسی که در امور مردد باشد، صاحب حکم نافذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از من من
تصویر من من
((مِ مِ))
سخن جویده جویده، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن، تمجمج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
((اَ جُ مَ))
مجمع، مجلس، گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند، خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر، اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و ح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
هیات، مجلس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
هم بود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
Association
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
association
دیکشنری فارسی به فرانسوی
این مدت، این وقت
فرهنگ گویش مازندرانی
تره ی کوهی، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
اندود کردن، زدودن، صیق کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مانند ما، مثل ما
فرهنگ گویش مازندرانی
این مدت، تا این وقت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
asociación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
asosiasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
สมาคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
vereniging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
协会
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
associazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
associação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
stowarzyszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
асоціація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
Vereinigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
ассоциация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
संघ
دیکشنری فارسی به هندی